درمان بيولوژيك زنبوران عسل

مديريت بيولوژيك چيست ؟
مديريت بيولوژيك زنبوران عسل پديده جديدي نيست . اصولاً شبيه شيوه زنبور داري پدران ماست كه در گذشته اجراء ميشده است . در برنامه هاي دراز مدت معالجه و كنترل بيولوژيكي ، داروهاي شيميايي ,كه امروزه به سادگي در درمان بيماريها، آفات و انگلهاي زنبور عسل بكار ميروند ، جايي ندارند. ناآرامي و ناراحتي كلني , يك نشانه مهم و يك علامت است كه متعاقب شروع پديده دفاعي كلني , آغاز ميشود. براي شروع معالجه بيولوژيكي زود هنگام, تشخيص اين علايم, اهميت دارد. علايم مختلف بيماريها , آفات و انگلهاي زنبور عسل را نبايد با ديدگاه منفي نگريست, با آغاز پديده دفاعي كلني , ايجاد گرديده و تلاشي در جهت درمان و حفظ تعادل كلني ميباشد. آگاهي زنبورداران از اين موضوع , مانع از انجام درمانهاي سريع و موقت, خواهد شد. براي رفع عوامل ايجاد كننده بيماريها , آفات و انگلهاي زنبور عسل , با حمايت از قدرت بهبودي بخشي كلني يا تقويت ايمني كلني , كندو را تقويت خواهند نمود .

بيماريها ، آفات و انگلها , و نحوه انتشار آنها :
اين يك حقيقت شناخته شده است كه زنبوران عسل و جرب ها ميليون ها سال بر روي زمين در كنار هم زندگي كرده اند. انگل ها , اگر ميزبان خود را از بين ببرند , نميتوانند باقي بمانند. سئوال اين است كه چه اشكالي پيش آمده؟ چرا كلني ها بعد از آلودگي به آكاراپيس وودي و واروا جاكوبسوني , تلف ميشوند؟ چگونه كندوهاي سالم و طبيعي , به كندوهاي آلوده به جرب و بيمار ، تبديل شده اند؟ درحاليكه علت و اثري مشاهده نميشود.
خستگي مفرط ، كمبود اشتها , ناهنجاريهاي جسمي ، رفتار هجومي و عصبي ، كاهش غريزه خانه روبي و كاهش فعاليت پرواز ، بعنوان علايم شناخته شده حاصله از استرس , درجات متفاوتي از اختلال در سلامتي را نشان ميدهند, كه ميتواند در نتيجه آلودگي به جرب باشد . بنظر ميرسد دگر گوني هايي در طي زمان اهلي كردن زنبوران عسل و دخالت بشر در كلني هاي زنبور عسل , رخ داده كه باعث هجوم جرب ها و انهدام جمعيت كلني ها بوسيله بيماريهاي ثانويه حاصله از آنها , گرديده است .
با نگاه بر علل و عوامل آن در مي يابيم كه, با دخل و تصرفاتي كه در كندو ها در طي ساليان متمادي انجام شده ,كلني ها دچار استرس شده , و به جرب ها و بيماريهاي وابسته به آنها, حساس شده اند.
اگر زنبورداران تاريخچه اندازه شانها را مطالعه ميكردند , به آساني در مي يافتند كه در طول قرن با معرفي سلولهاي مومي بزرگ و بزرگتر به كلني هاي زنبوران عسل , با جهش ساختگي در اندازه بدن زنبور موجب تغيير و تحول در زنبوران عسل گرديده اند. با وجود شانها و سلولهاي مومي امروزي موجود در بازار براي زنبوران عسل اروپايي كه از نظر اندازه خيلي به شانهاي زنبور عسل بزرگ (Apis dorsata) نزديك هستند ، تعجبي ندارد كه مسئله حمله جرب ها وجود داشته باشد.
اندازه و شكل زنبوران عسل اروپايي امروزي تقريباً با نژادهاي طبيعي زنبور عسل متفاوت است . اين تحول از اوايل سالهاي 1900 ميلادي ايجاد گرديده است .

علت و چگونگي تحول :
تغذيه دستي : تغذيه دستي زنبور يا استفاده از جيره مصنوعي , باعث سوء تغذيه مي شود . تغذيه ناكافي يك فاكتور جدي براي ايجاد استرس در موجودات زنده است و اگر در نسل هاي متمادي عناصر اصلي مواد غذايي در جيره زنبور ناكافي باشد , چه اتفاقي ميافتد؟

تغذيه مصنوعي :
زنبوران بزرگتر به جيره هاي غذايي غني تر نياز دارند , در حاليكه اين زنبوران به لحاظ ناسازگاري جسمي , نسبت به زنبوران طبيعي, دسترسي كمتري به طبيعت دارند . استقرار نامناسب كندوها در مناطق جغرافيايي , قرار دادن شانهاي بزرگ در كندو , كلني ها را در شرايط نامناسب تغذيه اي قرار مي دهد . كافي است يك يا چند عنصر اصلي غذايي , در جيره ناكافي باشد يا در بدن زنبوران وجود نداشته باشد , ملكه اي كه بدين طريق پرورش مييابد دچار نقصان شده و آن را به نسلهاي بعد از خود منتقل مي كند. و در اثر اين نقصان يا كمبود تغذيه اي زنبوران عسل مستعد استرس شده , بايد انتظار هجوم بيماريها و جرب ها را داشت .
درمان شيميايي : درمان با مواد شيميايي به جاي درمان بيولوژيكي, ميتواند منجر به اختلالات عصبي شود و متعاقب آن ملكه كشي , تلفات در نوزادان , رها كردن و فرار كلني از كندو , رخ دهد . اينكه با درمان شيميايي مي توان به جنگ انگلها و بيماريها رفت قابل انكار نبوده ولي داروهاي شيميايي فقط علايم را ميپوشانند و اصل مسئله باقي ميماند .

امكان پيشگيري از جرب  :
آلودگي اوليه در جمعيت زنبور عسل به انگل , با آزمايشات شيميايي يا بيولوژيكي قابل تشخيص نيست , زنبورداران زماني متوجه آلودگي خواهند شد كه آلودگي در كندو گسترش يافته است. لذا لازم است علايم استرس را كه پيش قراول حمله جرب ها مي باشند و با درمان بيولوژيك قابل حذف ميباشند , بشناسند .آلودگي شديد به جرب , كه مرحله پيشرفته حاصله از استرس مي باشد, زنبورداران را از اجراي درمان بيولوژيكي باز ميدارد , چون طولاني بودن دوره درمان , منجر به تلف شدن تعدادي از كندوها خواهد شد .

آثار حاصله از استرس ها :
در گذشته كلني هاي زنبور عسل نسبت به بيماريها و آفات مقاومت داشته و فاقد بيماري، آفات و انگلها به شكل كنوني بوده اند . دفاع طبيعي زنبور عسل كه بصورت ارثي در كندو جريان داشت , توسط استرس ها ضعيف گرديد. استرس هاي خفيف بصورت بيماري لوك و بيماريهاي مشابه ظاهر شدند . در نسل هاي بعدي اين عوامل بصورت پيشرفته و از جمله به شكل بيماريهاي قارچي , هويدا گرديدند . اين بيماري ها ، همراه با جرب ها ,توانستند به سادگي در كلني هاي تحت تاثير استرس , جاي پا باز كنند . پس مسئله اصلي حمله جرب ها و بيماريها نبوده , بلكه آنها فقط مراحل پيشرفته عواملي هستند كه بصورت ساختگي ايجاد شده اند . عامل اصلي تلفات در كلني هاي اصلاح شده زنبور عسل , استرس هايي هستند كه بطور كلي توسط زنبورداران پذيرفته و اجرا شده اند .
مهمترين سلاح در جنگ عليه جرب ها و بيماريهاي ثانويه حاصله از آنها , پيشگيري از استرس است . لازم است زنبورداران به علايم ايجادشده حاصله از استرس در كندو آگاه باشند . در صورت تظاهر اين علايم زنبورداران مي توانند , با بكار گيري تدابير خاص نسبت به برقراري موازنه بيولوژيكي در كلني ها اقدام نمايند. اين امر با تغيير جيره غذايي مصنوعي به طبيعي , جايگزيني شانهاي بزرگ نوزادان با شانهايي كه پايه مومي آنها با شرايط جغرافيايي منطقه متناسب بوده , قابل اجرا مي باشد.
كوچك نمودن پايه هاي مومي باعث ميشود كه اندازه زنبوران عسل با شرايط طبيعي تطبيق پيدا كند. تغيير جيره از گرده مصنوعي و شربت به گرده و عسل خالص و طبيعي كه از منطقه جغرافيايي كلني باشد, وضعيت كلني را بهبود خواهد بخشيد . رفع برخي ديگر از عوامل استرس زا توسط زنبورداران ، البته ثمر بخش خواهد بود ، از جمله برداشتن شانهاي آلوده و جايگزين نمودن آنها با قابهاي عاري از آلودگي و سالم , اما اين بتنهايي در كندوي آلوده كافي نبوده , بلكه كل كندو بايد به شرايط طبيعي برگردانده شود تا كندو از استرس خلاص شود.
اگر كلني در مراحل ابتدايي قابل برگشت بيماري حاصله از استرس باشد ، استفاده از تغذيه طبيعي و شانهاي طبيعي متناسب با منطقه ، بعنوان روش درماني ,اغلب شرايط سلامت را به كندو باز ميگرداند. كه در نتيجه آن سيستم دفاع طبيعي فعال گرديده و توانايي مقابله با بيماريها را پيدا و شروع به رفع مشكل از كندو خواهد نمود , بيماريهاي حاصله از استرس رفع گرديده و جمعيت مايت بطور طبيعي به سطحي ميرسد كه فاقد خسارت اقتصادي بوده و بقاي كندو را بدنبال دارد.
زنبورداران در معالجه بيماريهاي حاصله از استرس و خلاص شدن از جرب ها , نبايد انتظار ظرفيت رشد مداوم و فراوان را در كلني داشته باشند. ميزان توليد به ميزان سلامت كلني بعنوان يك واحد كاري هماهنگ بستگي دارد. بهبود وضعيت تغذيه كلني همگام با برگرداندن شانهاي مومي نوزادان به اندازه طبيعي چند مزيت مهم دارد. سيستم دفاعي بطور طبيعي دوباره فعال ميگردد .
آلودگي هاي ثانويه مثل لوك امريكايي ، نوزاد سنگي و غيره كه با آلوده شدن شفيره همراه مي باشد و در اثر از بين رفتن سيستم دفاع طبيعي زنبوران رخ ميدهد ، ايجاد نخواهد شد. زنبوران عسل , از نظر جثه با زنبوران طبيعي منطقه متناسب ميگردند . با اين برگشت ، اندازه سينه همه زنبوران كلني از جمله نرها تغيير ميكند . چون اندازه جثه زنبوران نر با جثه زنبوران كارگر تناسب دارد . كوچك نمودن زنبوران كارگر ,كوچك شدن اتوماتيك ابعاد نرها را بدنبال خواهد داشت .

اين كوچك سازي زنبوران عسل به دلايل ذيل به كاهش جمعيت جرب ها كمك مينمايد :
الف » زمانيكه اندازه سلول باندازه طبيعي برگشت از قطر سينه زنبور عسل كاسته ميشود و جرب آكاراپيس يك راه ارزشمند براي ورود و تخريب كندو را از دست خواهد داد . اندازه بدن زنبوران عسل به ظرفيت سلولهاي مومي بستگي دارد سلول كوچك، زنبور كوچك و سلول بزرگ ، زنبور بزرگ توليد ميكند . اين اندازه در تمام دوره زندگي زنبور باقي ميماند . تغيير اندازه سلول يك جهش مصنوعي مهم است كه ميتواند بوسيله زنبورداران با استفاده از پايه هاي مومي باندازه طبيعي , عملي شود. تنها محلي كه جرب آكاراپيس وودي ميتواند وارد بدن زنبور عسل شود، از طريق اولين مجراي تنفسي است.
ب » در يك تجربه در برزيل , اندازه سلول زنبور عسل افريقايي و اروپايي (اهلي) اندازه گيري شد . معدل آنها به ترتيب 8/4-5/4 و 1/5تا 5 ميلي متر براي هر سلول بود . ميزان آلودگي به واروا در آنها به ترتيب 8/4 و 5/11 درصد بوده است . تخمين زده شده است كه ميزان جايگزيني وارواي ماده در زنبوران عسل افريقايي و اهلي به ترتيب 2/1 و 8/1 با حضور نرها و 8/0 و 5/1 بدون حضور نرها بوده است (ميزان جايگزيني وارواي ماده وقتي كمتر از يك باشد , نشانگر اين است كه جمعيت مايت در حال كاهش است, وقتي مساوي يك است يعني جمعيت مايت ثابت و رشد جمعيت مايت مساوي صفر ميباشد).
ياد آوري مي شود , در پايان فصل عسل و خروج زنبوران نر و با كوچك نمودن سلولهاي مومي كه به طريق مصنوعي بزرگ شده اند, ميزان جايگزيني واروا در جمعيت به ميزان 8/0 ميرسد.
از پرورش ملكه و اجراي تكنيك هاي بيولوژيكي صحرايي , در برنامه هاي دراز مدت مبارزه بيولوژيكي با جرب ها , استفاده شده و اثرات آن باثبات رسيده است.

ج  » كوچك سازي سلول همچنين از قدرت جذب مايت توسط محرك هاي غذايي ميكاهد . در سال 1956 باثبات رسيد كه لارو هاي كارگر رشد يافته در سلولهاي بزرگ 21% غذاي بيشتر و 4/21% پروتئين بيشتري از لاروهايي كه در سلولهاي با اندازه طبيعي رشد كرده اند , دريافت مينمايند . همچنين در سلولهاي بزرگ , لارو ها به ميزان 4/12% و زنبوران بالغ به ميزان 4/10% افزايش وزن داشته اند .
در سال 1988 يك محقق آلماني اعلام نمود كه واروا فقط در سلولهاي نر آپيس سرانا , رشد و توليد مثل ميكند و در سلولهاي كارگر آپيس سرانا توانايي توليد مثل ندارد. بي دليل نيست كه جرب ها سلولهاي نر را بر سلولهاي ماده ترجيح دهند ,چون در اين سلولها ميزان غذا و پروتئين بيشتري وجود داشته كه نقش مهمي در جذب جرب دارند.
هانل (1983) دريافت كه يكي از دلايل تفاوت توليد مثلي آپيس سرانا ميزان هورمون جواني موجود در همولنف است . واروا ميزان قابل توجهي هورمون جواني در مراحل اوليه تغذيه براي تخم گذاري , از همولنف برداشت ميكند .
لارو نر آپيس سرانا و آپيس مليفرا در 60 ساعت اول ,حاوي بيشتر از 5 ميكروگرم در ميلي ليتر هورمون جواني در همولنف ميباشند و لارو كارگر آپيس مليفرا حاوي 7-3 ميكروگرم در حاليكه لارو كارگر آپيس سرانا فقط حاوي 1 ميكروگرم , مي باشد, كه اين ميزان هورمون جواني, در سلولهاي كارگر آپيس سرانا ظاهراً براي تخم گذاري مايت كافي نيست و ثابت مي نمايد كه يك انتخاب براي زنبور ميزبان و گذران دوره انگلي وجود دارد . فقط در اين روش از مرگ ميزبان توسط انگل و در نتيجه تلف شدن خود انگل جلوگيري ميشود.
روتنر در مقاله "مشخصات و تفاوت هاي آپيس سرانا "عنوان نموده بر عكس تصور عموم , آپيس سرانا (زنبور عسل هندي ) , در مقايسه با آپيس مليفرا , يك زنبور كوچك نيست, بلكه اين مقايسه با زنبور عسل اروپايي است . زنبور عسل اروپايي بطور مصنوعي به زنبوري تبديل شده كه اندازه بزرگتر پيدا نموده , غذا و پروتئين بيشتر و همچنين هورمون جواني بيشتري دريافت مي نمايد و همه اينها جذب كننده جرب ميباشند.

د » كوچك سازي سلولهاي مومي افزايش درجه حرارت سلول را بدنبال دارد, كه دوره شفيرگي زنبور را تسريع مي نمايد. پرورش زنبوراني با دوره شفيرگي كوتاه ,همگام با انتخاب ملكه , امكان غلبه بر واروا را فراهم خواهد كرد.